از خواب ها پرید، از گریـه ی شدید اما کسی نبود . اما کسی ندید . از خواب می پرم ، از گریه ی زیاد از یک پرنده کـه خود را به باد داد از خواب می پری از لمس دست هاش و گریـــــه می کنـــــی زیــر ِ پتــو یواش از خواب می پرم می ترسم از خودم دیوانــــــه بودم و دیوانـــــه تـــر شدم از خواب می پری سرشار خواهشی سردرد داری و سیگار مــــی کشـی از خواب می پرم از بغض و بالشم که تیر خورده ام که تیر می کشم از خواب مــــی پری انگشت هاش در .
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت